علي اكبر علي اكبر ، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

می خوام از روزهای نبودن تا بودنت برات بنویسم

ز غوغای جهان فارغ....

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙ سونوگرافي NT ·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

روز يكشنيه من و عليرضاي نازم رفتيم خ بزرگمهر مطب خانم دكتر اسلاميان..وقتي وارد شديم همه خانم بودن..نشستيم تا نوبتمون بشه..يه مرتبه يه خانم بداخلاق اومدو با دعوا به عليرضام گفت آقا شما چرا اومدي داخل؟اينجا محيط زنانه است..همه خنديدن..عليرضاي منم با خجالت رفت بيرون..نوبت من كه شد رفتم داخل وزن و فشارمو ماما گرفت..وزنم 60 بود و فشارم 12!! بعد رفتم روي تخت دراز كشيدم و براي اولين بار صداي قلب دلبندمو شنيدم..الهي مامان قربونش بشه..كلي ذوقشو كردم.. خانم دكتر برام سونوگرافي nt نوشت و گفت اگه توي اين سونو مشكلي داشت جنينت برات 3 بعدي هم مي نويسم..خلاصه رفتيم سونوگرافي احتياط كار و نشستيم تو نوبت..نوبتم شد و رفتم رو تخت خوابدم.دوباره صداي ق...
24 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·سونوگرافي هفته 31·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·

  هفته پيش كه رفتم پيش خان دكتر اسلاميان گفت وزن اضافه نكردي!!برام سونو نوشت ببينه وزن ني ني خوبه يا نه.ديروز با عشقم رفتيم سونوگرافي.از خانم نصري فر دكتر سونوگرافي پرسيدم شوهرمم ميتونه بياد بالا سرم؟اونم اجازه داد.براي اولين بار عليرضام اومدو كوچولوشو از توي دستگاه ديد.خانم دكتر سرو شكم و ران و قلب علي اكبرمو نشونش داد.حتي جنسيتشم نشونش داد و گفت پسره باباشم كلي ذوق پسلشو كرد. خانم دكتر گفت همه چيزش خوبه.ولي خودم احساس ميكنم وزنش يه كوچولو كمه اينم جواب سونوگرافي علي اكبرم: Fetal number:Single fetal hear rate:ok fetal presentation :cephalic position of placenta:posterior Amniotic fluid volume:normal .......
3 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙جواب آزمايش كواد ماركر·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

روز يكشنبه بعازظهر با نفسم عليرضا رفتيم آزمايشگاه.ساعت 3 بود.گفت جواب آزمايش آماده نيست.واي دلم ميخواست خفش كنم..آخه خودشون گفته بودن 15ام آماده اس.خلاصه نشستيم تا ساعت 4:15 تا مسئول جواب دهي اومدو جوابو آماده كردو با نهايت احترام تقديم كرد.ازش خواستم جوابو تفسير كنه..گفت آزمايشتون هيچ مشكلي نداره و جنين از لحاظ سندروم دان سالمه..منم خيلي خوشحال شدم.عليرضامم بيشتر خوشحال شد..خلاصه رفتيم به طرف مطب دكتر اسلاميان و  رفتم مطبش و فشارو وزنمو گرفت و ماما بهم گفت بايد فشارتو كنترل كني.ممكنه تويه بارداري فشار خون بگيري. بعد روي تخت خوابيدم و براي دومين بار صداي تپش قلب ميوه دلمو شنيدم و يواشكي با گوشيم ضبطش كردم. خلاصه بعدشم اومدم بي...
3 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙سونوگرافي تعيين جنسيت·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

روز چهارشنبه ساعت 6:30 صبح باباعليرضاي مهربون رفت نوبت سونوگرافي برام گرفت.ساعت 11:30 نوبتم بود رفتم سونوگرافي.دكترم گفت احتمال يك درصد خطا در سونوي nt هست چون هفته 12 رفتي يكم زوده براي جنسيت.اول دكتر سونوگرافي يه چيزايي از وضعيت جفت و جنين گفت و قد و وزن علي اكبرمو گفت.ولي به جنسيت كه رسيد اين فسقلي ما با خانم دكتر بازيش گرفته بود.نميذاشت جنسيتش لو بره..بعد از چند دقيقه تلاش خانم دكتر بلاخره گفت پسره..الهي مامان قلبون پسلش بشههههه..حالا ديگه ميرم هرچي لباس پسرونه خوشگل ديدم و نميخريدم ميخرم.       اين هم جواب سونوگرافي: Fetal number:single fetal heart rate:ok fetal presentation:cephalic position o...
3 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙آزمايش كواد ماركر·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

سلام.من در حال حاضر هفته 15 بارداري هستم.من و عشقم ميدونيم و مطمئنيم كه خدا بهمون ني ني سالم ميده..چون فقط و فقط به خودش توكل كرديم.فقط اونه كه تنها اميدو پشت و پناهمونه.ولي رفتيم ديروز آزمايشگاه ميلاد و آزمايش كواد ماركر را انجام داديم.جوابش 11/15 آماده ميشه.از اينكه عليرضاي عزيزم براي راحت شدن فكر و خيالات الكي من منو برد آزمايش دادم خيلي خوشحالم..قربون فرشته زندگيم بشم كه براي آرامش همسرش همه كاري ميكنه..ميدونم خودش دلش راضي به اين آزمايش نبود.فقط به خاطر من اين كارو كرد..از همين جا ميبوسمت عليرضاي عزيزم و سلامتي خودتو ني نيتو از خدا ميخوام..
3 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙ جواب آزمايش·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

چند روز پيش جواب آزمايشمو گرفتم.تنها چيزي كه ناراحتم كرد اين بود كه كمبود ويتامين d  داشتم.يه مقداري هم كم خون شده بودم.خب همينه ديگه..داريم شريكي غذا ميخوريم معلومه كه دچار كمبود ميشم. ولي خدارا شكر همه چيز خوب بود.بيمارستانم رفتم وزنم 65 كيلو بود و فشارم 11.5 بود.خانم دكتر اسلاميان گفتن كه كمبود ويتامين d  در تمام اصفهانيا تحقيق شده كه طبيعيه.برام كلسيم جوشان و قرص آهن نوشت و الان در حال مصرفم.واي كه چقدر اين جوشانها حالمو بد ميكنه ولي براي عسل مامان هر چي باشه ميخورم كه به سلامت به دنياي خودش بياد.تا ميتونم روزها آفتاب مي گيرم و شير مصرف مي كنم تا ويتامين  d روزانم تامين بشه.. الان هفته هشتم هستم و فرشته كوچولوي من...
3 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙اولین آزمایش بارداری·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

امروز صبح ساعت 6:30 من و علیرضای مهربون و نازم با هم رفتیم کلینیک و اول از من آزمایش خون ناشتا گرفت.بعد گفت باید صبحانه بخوری دوباره یه آزمایش دیگه بدی.ماهم رفتیم یه جای دنج پیدا کردیم.علیرضام نانا سنگک گرفت و با پنیر و گردو و چای شیرین نوش جان کردیم. 1 ساعت بعدش رفتیم دوباره آزمایش خون دادم.یه آزمایش ادرارم دادم.جوابش 29 ام میاد..این آزمایش مربوط به خودم بود و برای تست قندخون و ایدز و عفونت ادراری و گروه خون و فشارو.. بود. الهی بمیرم برای علیرضام که 2 ساعت بخاطر من تاخیر کرد.الهی دردش به جونم که اینقدر آقاس.اینقدر فرشته اس.دوستش دارم خییییلیییییییییییییییییییییی زیااااااااااااااااااااااااااااااد....
3 خرداد 1392

˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙تشكيل قلب پاك ميوه دلمون در هفته هفتم˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

سه شنبه با عشقم رفتيم سونوگرافي ملت..خيليييييي اضطراب داشتم..فقط خدا خدا مي كردم قلب مسافر كوچولوم در اومده باشه.رفتم تو اتاق سونو..قلبم داشت از جا كنده مي شد.دكتر گفت براي يه ذره بچه اضطراب داري؟؟؟گفتم خانم دكتر آخه قلبش 2 هفته پيش تشكيل نشده بود.گفت ولي الان تشكيل شده خيليم خوبه حالش.واااي منو ميگي.انگار يهو خالي شدم..خيلي سبك شدم.خيلي خوشحال شدم.خداراشكر كردم..بازم اينبار تو شرط بندي عليرضاجونم برنده شد و درست گفته بود.اومدم بيرون و خيلي خوشحال بودم.دلم ميخواست عليرضامو بغل كنم.توي جواب سونو همه چيز ok و normal بود.قربون خداي مهربونم بشم كه از همون اول همه چيزو خوب و normal برامون در نظر گرفت.. گندمك من الان 10 mm اندازشه.يعني 1 سانت...
3 خرداد 1392

˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙اولين سونوگرافي˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

سلام كنجد مامان..فرشته 4mm ما..شنبه مامان و بابا رفتن بيمارستان و خانم دكتر بحريني يه سونوگرافي نوشت.رفتيم نيم ساعت تو نوبت نشستيم تا نوبت من شد.. اندازت 4mm بود و هنوز قلبت تشكيل نشده بود.واي من خيلي اضطراب داشتم.خيلي به هم ريختم...گفتم خدايا يه قلب نوراني به بچم بده.دكتر گفت 2 هفته ديگه بيا براي رويت قلب..بابايي ميخواست از راه سونو ببردم برام پالتو بخره ولي من اصلا حوصله نداشتم..بابايي هم فقط دلداري مي داد..خدا باباتو برام حفظش كنه.بهترين و مهربونترين باباي دنياست.نميدوني چقدر هوامونو داره..اينو بدون كه هنوز نيومده تو دل بابايي جا كردي خودتو....
3 خرداد 1392