اولین باری که خودت بدون کمک دنیا را زیر پا قرار دادی..
وای خجالت می کشم..
.
.
سلام مامانی..بخدا سرم شلوغه..مخصوصا بخاطر کار جدیدم دیگه فراموش کردم بیام...وای توروخدا مامانی را ببخش.
قربونت بشم عزیزم..اومدم بگم شما در سن 12 ماهو 7 روزگی خودت دستتو به لب مبل گرفتی و بلند شدی..عین یک مرد..یک مرد مثل پدرت...من در آشپزخانه مشغول بودم که دیدم شما خیلی ریلکس کنار مبل ایستادی و داری تلویزیون تماشا میکنی..ماشالا خودت یاد گرفتی تی وی را روشن میکنی اگر از برنامش خوشت نیومد خاموش میکنی.
بالاخره حقم داری به مامانی رفتی مهندسی از همین الان..جیگرتو بخورم مامانیــــــــــــــی..جیغ جیغوی مامان
علی اکبرم خیلی دوست دارم..جدیدا وقتی به چشمات خیره میشم و تو هم خیره میشی و میخندی انگار خود پدرتی..خوشحالم که در نبود بابایی با نگاه به تو میتونم آرامش بگیرم..
دوستت دارم شاهزاده من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی