اولین قدم های کوچک مرد مامان در 15 ماهگی
سلام شیشه عمر مامان و بابا...
بالاخره بعد از 15 ماه انتظار اومدم برات بنویسم از اولین قدمهایی که بدون کمک مامان و بابا برداشتی و مارا خیلی خوشحال کردی...
ما 3 هفته شیراز بودیم..هرشب به حرم شاهچراغ میرفتیم..اونجا بچه کوچولو اندازه خودت و بزرگتر زیاد بود..تو خیلی ذوق زده شده بودی.دوست داشتی تاتی کنی.کفشهاتو پات می کردیمو دستاتو میگرفتیمو توی صحن تاتی میکردی.
تا یک شب که داشتیم آماده میشدیم بریم بیرون گردش ،توی خونه بابایی داشت باهات تمرین میکرد که با خوشحالی صدام کرد و منم از آشپزخونه دویدمو یه عالمهههههه خندیدم..از فردای اون روزم خودت دستتو از دیوار ول می کردی و میومدی طرفمون و بهمون میگی برام دست بزنید....
عزیزترین موجود روی زمینی و بدون تو همه چیز بی معناست.بند جون مامان و بابا شدی گل پسر!
عاشقتیم فرشته کوچولو...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی