آخرین عکس من و باباعلیرضا...
سلام برعلی اکبرم...همه هدف و عشق من برای زندگی
1 روز قبل از اینکه باباعلیرضا اعزام بشن بااینکه خیلی دلم گرفته بود گفتم بیایید با لباس های عیدتون ازتون عکس بگیرم.که وقتی برگشتی این عکسو طراحی کنمو چاپ کنم و به دیوار بزنم...با زحمت زیاد و شیطنتهای تو چندتا عکس ازتون گرفتم...
عکس اول یه مقدار تار شده.قراره عکس دومو طراحی و چاپ بکنم و چندتا از اونو هدیه بدم به چندنفر.
الهی مامان فدای خنده تو و باباعلیرضای بهشتی بشه.
این عکس روهم شب شنبه یک شب قبل از اعزام بابایی گرفتین.اینجا منزل عمومرتضی هستش.بابایی گفت از من و ولیعهدم یه عکس بگیرید.
گاهی رفتن درسهای زیادی می ده، احساس می کنم به کربلا نزدیک و نزدیک تر شدم.اصلا زندگی بابایی کربلایی بود، راهش راه شهادت بود .. از روز شهادت بابایی به بعد برای ما شنیدن روضه حضرت علی اکبر امام حسین بسیار سخت تر شده ، به خاطر اینکه وجود تو تنها یادگار علیرضای شهیدم در هر لحظه ما را به کربلا متصل می کنه .