·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙ حركت ني ني جونم·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙
✿◕ ‿ ◕✿ گندمك من در هفته چهارم حاملگي ✿◕ ‿ ◕✿
·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙مادر·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙
کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید:« می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید؛ اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟» خداوند پاسخ داد :« از میان بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او در کنار توست و از تو نگهداری خواهد کرد.» اما کودک هنوز مطمین نبود که می خوهد برود یا نه. - اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی است. خداوند لبخند زد :« فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.» کودک ادامه...
نویسنده :
مامان علي اكبر
9:27
·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙مهربان خدايا·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙
تو را سپاس كه زلال مهربانيت را در سرچشمه وجود من جاري ساختي و مرا زن نام نهادي. تو را سپاس كه گلهاي باغ بشريت را به من سپردي و مرا مادر خطاب كردي. تورا سپاس كه مرا لبريز از لطافت و مهر كردي و مرا لباس مرد عنوان كردي. تورا سپاس كه بر مرواريد وجودم پوششي از حيا و عفاف كشيدي و مرا همسر قرار دادي. مبارك باد بر تو چنين خلقتي و گوارا باد بر من وجود چنين خالقي. ...
نویسنده :
مامان علي اكبر
17:00