نرم نرمک میرسد اینک بهار...
السلام علیک یا فاطمه الزهرا...
شکوفه ی بهارم...
گوش کن..صدای پای بهار می آید...
تب و تاب این روزها را دوست دارم...برایم نوستالژی کودکی ست...روزهایی پُر از شوق و انتظار...بوی نو شدن....روزهای آخر مدرسه ، پیک و ماهی قرمز و سَفَر...
و این بهار ، اولین نوروزیست که تو با مایی...
چه فکرهایی که در ذهن و خیال پروراندم...سفره هفت سین..تو در بغل من..همراه بابایی...مشغول خواندن سوره یس...عکس های یادگاری تو کنار تنگ ماهی..سبزه ای که خودم برای اولین بار به یمن آمدنت میخواستم درست کنم...پول عیدی بابایی که از لای قرآن بهمون میداد...
ولی بابایی تحویل سال پیشمون نیست..
ولی من همچنان برای تو و بابایی دنیا دنیا آرزوهای خوب دارم...
برای خودم آرزو دارم که همیشه پیشم باشیدو من از مهر شما شکوفه باران باشم...
امسال بهارمون با وجود تو عطر و بوی دیگری دارد...
واقعا خوشحالم و آرزو میکنم مثل سال 92 که تو بهترین عیدی برامون بودی امسال هم بهترین عیدی هارا از طرف خدا داشته باشیم...
عیدت مبارک نفس مامان