علي اكبر علي اكبر ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

می خوام از روزهای نبودن تا بودنت برات بنویسم

ز غوغای جهان فارغ....

یلدای شهدایی

1398/10/3 9:22
375 بازدید
اشتراک گذاری

      🌷بسم رب الشهدا🌷

بعد از دو روز تعطیلی مدارس بخاطر آلودگی هوا ، روز دوشنبه مراسم یلدای شهدایی توی مدرسه برگزار شد .مهمون عزیز این برنامه مامان جون شما بود.مامان بابا علیرضا که همیشه برای من نماد یک زن قوی ، باایمان ،صبور ، مهربون ، فداکار و دلسوز در زمان خودم بود.همیشه میگم مادری که تونست از بهترین فرزندش بگذره و خم به ابرو نیاره و راضی به رضای خدا باشه قابل ستایشه.ساعت ۱۰ صبح روز دوشنبه ۳ دی ،وقتی وارد سالن دبستان شدیم اومدی به استقبالمون و با ذوق و شوق فراوان فریاد میزدی و بالا و پایین میپریدی و میگفتی :"این مامان جون منه ، مامان جونم اومد ، مامان جون خودمه 😍😍 " اما من توی دلم بغض داشتم، میدونستم پسر کوچولوی دوست داشتنی من از یک طرف خوشحاله و افتخار میکنه به شهادت پدرش و از طرفی دلش بینهایت تنگه و دوست داشت بابا علیرضاش کنارش باشه 😔😔 

همه دانش آموزها مرتب و ساکت نشسته بودن و به صحبتهای قشنگ مامان جون گوش میدادن . شما هم باافتخار و غروری که تو چشمات موج میزد عکس بابا علیرضا رو بغل کرده بودی و کنار مامان جون ایستاده بودی و بقیه ازت عکس میگرفتن ..

بعد از صحبت های مامان جون هم  به درخواست معاون پرورشی مدرسه مداحی "یاحسین غریب مادر " رو برای بچه ها خوندی و اوناهم سینه زدن .

و من مثل همیشه خداروشکر کردم بخاطر وجود نازنین پسر عزیزم که همیشه باعث افتخار و سرافرازی من بوده و دلتنگ باباعلیرضای مهربون که نداشتن تصویر و صدای نازش همیشه آزارم داده و قلبمو به درد آورده..

امیدوارم تحت عنایت حضرت زهرا و شهدا ، به خصوص باباعلیرضای قهرمان ، موفق و عاقبت بخیر بشی عزیزم...

 

 

پسندها (3)

نظرات (4)

مامان فاطیمامان فاطی
3 دی 98 15:49
ماشاالله ب این گل پسر...ما هم ب پدرت افتخارمیکنیم اقا علی اکبرگل. چطور پدرعزیزشون شهیدشدن؟
مامان علي اكبر
پاسخ
سلام علیکم.شب نوروز سال ۹۴ با ترکش آر پی چی در شهر شیخ هلال سوریه به شهادت رسیدند.
🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
4 دی 98 6:21
به به چه عکسهای جالبی
mahyamahya
5 دی 98 1:48
سلام عزیزم دنبال شدید  اگه میشه دنبالم کنید راستی وبلاگتون خیلی قشنگه 💕😘👍
مامان فاطیمامان فاطی
1 بهمن 98 11:13
روحشون شاد...