علي اكبر علي اكبر ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

می خوام از روزهای نبودن تا بودنت برات بنویسم

ز غوغای جهان فارغ....

واکسن 6 ماهگی

1392/11/27 20:06
972 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عمرم نفسم عشقم...امیدوارم الان که داری این خاطره را میخونی خوب و خوش و سرحال باشی.این بار خیلی با تاخیر برات مینویسم به چند دلیل.یکی از دلایل مهمم اینه که نمیدونم چرا چند روزه بدحالم مامانی..هرروز حالت تهوع و سرگیجه دارم..بابایی خیلی مهربونه و همیشه بالای سرمه و مواظبمه..گاهی اوقات سرم وصل میکنن برام و گاهی با قرصهای مسکن آروم میشم.دکتر گفت شاید بخاطر بیخوابیهاته..آخه گنجشگک مامان شبها خیلی از خواب بیدار میشی.چندبارم با جیغ زدنت منو تا حد سکته میاری.واسه همینم از شنبه هفته گذشته که رفتیم واکسنتو زدیم تا امروز که حالم خییلی بد بود نشد برات بنویسم.

شنبه مورخ 28/10/92 با بابایی مهربون رفتیم واکسنتو زدیم.اونروز یه روز خیلی قشنگ بود چون سومین برف زندگیت داشت میبارید.چندتا عکس با بابایی گرفتیم.

 

اولین برف زندگیت که اومد مامانی حالش خیلی بد بود و رفتم سرم زدم و نشد بریم برف بازی.دومین برف هم که اومد بابایی امتحان داشت و سومین برف شما واکسن زدی و زود اومدیم خونه که مبادا تب کنی.

طبق معمول همیشه قدو وزن و دور سرت ماشالا هزار ماشالا عالی بود.

قد:71    وزن با لباس:9050 گرم    دور سر:44.5

بعد از اون هم واکسنتو زدیمو اومدیم خونه و خداروشکر فقط دوروز تب کردی و مثله دفعات قبل چندروز طول نکشید.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

leila
16 بهمن 92 9:56
لیلا
16 بهمن 92 9:57