علي اكبر علي اكبر ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

می خوام از روزهای نبودن تا بودنت برات بنویسم

ز غوغای جهان فارغ....

ديدار با پدر مهرباني ها

1394/12/1 22:21
614 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر علي اكبرم تنها دلخوشي زندگي مامان.

روزهايي كه گذشت و صفحه روز شمار و ثبت وقايع شيرين زندگيت خاالي از لطف بود،روزهايي سراسر بي حوصلگي و دلتنگي براي من بود.

دست و دلم به نوشتن نميرفت.

ولي قشنگترين اتفاق زندگيت ،روز دوشنبه  5 بهمن روزي بود كه هيچ وقت فراموش نمي شه و برخودم واجب دونستم كه برات ثبتش كنم.

ديدار با رهبر معظم كل قوا پدر مهربانت امام خامنه اي.

مهماني كه من و دايجون احسان و پدرومادربزرگت توفيق شركت در اونو داشتيم.

وقتي كه حضرت اقا تو رو در آغوشش گرفت و دست نوازش به سرت كشيد و تو چه با ارامش در آغوش ايشان ارام گرفته بودي باعث شد كه چشماي ماماني دل شكستت دقايقي باروني باشه.

جالب بود برام.تو اين مدت ديدار مدام خواب بابايي به يادم ميومد.يكسال قبل از اعزامش به سوريه خواب ديده بود كه در جمعي گرداگرد آقا نشستن.آقا بهشون چفيه و قرآن ميدن.بابايي وقتي بيدار شد خيلي خوشحال بود.گفت توفيق ديدار از نزديك كه حاصل نميشه حداقل دلخوشم به روياشون.

نميتونستم باوركنم تعبير خواب بابايي شهيدت ديدار خصوصي من و تو با آقا باشه.

يقين داشتم كه باباعليرضا هم پيشمون بود.وجودشو حس ميكردم.لبخندش رو زماني كه تو در آغوش آقا بودي رو عميقا حس كردم.

از حضرت آقا خواستم براي سلامتي و صبرو آرامشت دعا كنن..

 

 

قاب عكس بابايي كه خودت به حضرت اقا دادي كه امضا كنن

 

 

قرآن هديه حضرت آقا كه صفحه اول رو برامون يك دست نوشته به يادگار گذاشتن.

 

 

انگشتر و چفيه متبرك هديه حضرت اقا به گل پسرم تاج سرم

پسندها (2)

نظرات (3)

فاطمه
2 اسفند 94 11:40
نوشته ايد: يه گل بده. من هزاران هزار گل ميدم. از دور صورتتو مي بوسم. بطور اتفاقي وبلاگتونو ديدم. دلم لرزيد. خدا صبرتون بده. سالگرد نزديكه. نميتونم درك كنم .............
مامان اکرم
26 مرداد 95 12:05
خوشا به سعادتتون شما بهترینید
مامان گل های بهشتیمامان گل های بهشتی
24 دی 96 9:04
خوشا بسعادتتونغمگین