علي اكبر علي اكبر ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

می خوام از روزهای نبودن تا بودنت برات بنویسم

ز غوغای جهان فارغ....

براي علي اكبرم...

سلام به ميوه ي دلم علي اكبر نازنينم... مدتها بود كه دست و دلم به نوشتن نمي رفت. خدارا شاكرم كه بابا عليرضاي نازنين هميشه همراه دل غمديده ام بوده و لحظه اي تنهام نذاشته.. مادر شدن ، عبوراز سخت ترین امتحان خداوند برای من بود.تواین مسیر هيچوقت ناشکری نکردم. هميشه از خداوند ، کمک خواستم که درادامه مسیر سربلند باشم.هم پیش خدا و پدر شهيدت وهم پیش زیباترین هدیه ای که به من بخشیده شد. پسرم، عزیزترینم، به خود می‌بالم که فرزندی چون تو دارم پسرم، عزیزترینم وقتی در کنارم نیستی گویا گمشده‌ای دارم که چون سرگردانان پیاپی در جستجویش هستم گمشده‌ای عزیز و دوست داشتنی ...
17 دی 1395

اينجا به هم نزديك تر هستيم...

**كانال تلگرام باباي خوب و مهربان علي اكبر ، شهيد عليرضا نوري **   ارتباط با ادمين كانال (مامان علی اکبر):   @Shahid_Alireza_Nouri_Admin   لينك كانال براي عضويت:   http://telegram.me/shahid_Alireza_nouri پیج اینستاگرام مامان علی اکبر: @aashouri69 پیج اینستاگرام شهید علیرضا نوری : @Shahid_kafizadeh_nouri **نكته:اگر با استفاده از گوشي هاي اندرويدي وارد سايت ما شدين،روي لينك بالا كليك كنيد و با تلگرام وارد شده و در كانال جوين شويد. ولي اگر با سيستم وارد شديد ،لينك بالا را در پيجي از تلگرامتون تايپ كنيد و Enter بزنيد و بعد از طريق لينك جوين شويد... &nb...
5 ارديبهشت 1395

علي اكبر مهمان شاه نجف و بهشت كربلا

سلام بر علي اكبرم .. از روز 5 بهمن توفيقات در زندگيمون جريان پيدا كرد.. از ديدار حضرت آقا تا سفر ب بهشت كربلا روز سه شنبه 6 بهمن 94 دعوت شده بوديم به مهماني كه بهترين لحظه هاي عمرمون را انجا سپري ميكرديم. مهماني ك ميزبان آن شاه نجف اميرالمونين (ع) بودو ارباب بي كفن... بعد از 11 ماه دلتنگي براي حرم بالاخره هديه تولد ماماني و شما ازطرف باباي آسمونيت رسيد.. امسال دومين سفرمن بود...سال 90 همراه باعشق آسمونيم لحظه هاي نابي رو تو اين سفر گذرونديم. ولي امسال،پدري كه شايد كمبود حضور فيزيكي اش مارو آزرده كرد ولي سايه مهرش هرلحظه همراهمون بود. لحظه اي حس نكردم كه باباي بهشتيت همراهمون نيست.. ...
8 اسفند 1394

ديدار با پدر مهرباني ها

سلام بر علي اكبرم تنها دلخوشي زندگي مامان. روزهايي كه گذشت و صفحه روز شمار و ثبت وقايع شيرين زندگيت خاالي از لطف بود،روزهايي سراسر بي حوصلگي و دلتنگي براي من بود. دست و دلم به نوشتن نميرفت. ولي قشنگترين اتفاق زندگيت ،روز دوشنبه  5 بهمن روزي بود كه هيچ وقت فراموش نمي شه و برخودم واجب دونستم كه برات ثبتش كنم. ديدار با رهبر معظم كل قوا پدر مهربانت امام خامنه اي. مهماني كه من و دايجون احسان و پدرومادربزرگت توفيق شركت در اونو داشتيم. وقتي كه حضرت اقا تو رو در آغوشش گرفت و دست نوازش به سرت كشيد و تو چه با ارامش در آغوش ايشان ارام گرفته بودي باعث شد كه چشماي ماماني دل شكستت دقايقي باروني باشه. جالب بود برام....
1 اسفند 1394

آخرین عکس من و باباعلیرضا...

سلام برعلی اکبرم...همه هدف و عشق من برای زندگی 1 روز قبل از اینکه باباعلیرضا اعزام بشن بااینکه خیلی دلم گرفته بود گفتم بیایید با لباس های عیدتون ازتون عکس بگیرم.که وقتی برگشتی این عکسو طراحی کنمو چاپ کنم و به دیوار بزنم...با زحمت زیاد و شیطنتهای تو چندتا عکس ازتون گرفتم... عکس اول یه مقدار تار شده.قراره عکس دومو طراحی و چاپ بکنم و چندتا از اونو هدیه بدم به چندنفر. الهی مامان فدای خنده تو و باباعلیرضای بهشتی بشه. این عکس روهم شب شنبه یک شب قبل از اعزام بابایی گرفتین.اینجا منزل عمومرتضی هستش.بابایی گفت از من و ولیعهدم یه عکس بگیرید. گاهی رفتن درسهای زیادی می ده، احساس می کنم به کربلا نزدیک و نزدیک تر شدم.اصلا...
11 خرداد 1394

پدر آسمانی

علی اکبرم،ای تمام هستی ام سلام. سخن گفتن از پدرت دشوار است ، دشوار است تا دل و چشم و زبان و قلم همسو شوند. چشم زود می بازد اندر حکایت فراق،نفس به راحتی وا می دهد در فشار بغض ، قلم هزارباره می شکند و من مات روزهایی که باید بی بابا علیرضا بسر کنم. علی اکبرم!  هنوز فصل چیدن گلهای بوستان زهرائی (س) باقی است. هنوز به ندای حسین (ع) پاسخ می گویند. هنوز به نگاه های منتظر خون عیدی می دهند که پدرت این چنین سر از پای ندانسته عازم معرکه عشق می شود. کربلا ادامه دارد که پدرت به یاری زینب (س) پرگشوده است.. آری ، بابا علیرضای مهربان و دلیر تو با عزم حیدری اش دنیا را حقیر کرد، آسمان را سرخ و زمین را خاکستر. سنگهای جا ...
10 خرداد 1394

مراقبت 18 ماهگی

سلام نازنینم.. روز دوشنبه 29 دی رفتیم مرکز بهداشت برای مراقبت 18 ماهگی نازپسرمون.البته دوشنبه 4 روز از 18 ماهگی شما گذشته بود ولی خب چون درمانگاه امام حسین(ع) روزهای دوشنبه واکسن میزنند باید تا دوشنبه صبر می کردیم.. رشد شما: وزن :10 کیلو و 650 گرم قد:83.5 دور سر:47.5 گفتند که نسبت ب 15 ماهگیت رشدت بهتر شده..ولی همچنان بدغذایی و درد دندان شما ادامه داره آقا..نباید دلمو خوش کنم ب پیشرفت رشدت.. خیلی هم اجتماعی هستین شما...بعد از اینکه اون خانم کارهاتونو انجام دادند رفتی با همشون دست دادی..خدانکنه کسی باهات دست نده مامان.آبروشو میبری...خوشحالم که اجتماعی و خوش اخلاقی...درست عین مامان...و همچنین بابا....خخخخخخخخ...
3 بهمن 1393